نظری از جناب علامت سوال در مطلب پیشین:
سلام
اگر از حالمان پرسیده باشیدحال همهی ما خوب استملالی نیست جز دوری تک تکتان که برایم هنوز مثل گذشته عزیزید و بی آنکه چشمتان برچشمم افتاده باشد از دور نظاره گرتانم که با شما حلیn آغاز شد و نفس کشید و تا ابد هوای نفسهاتان در راهروهایش خواهد ماندبگذارید راحت تر بگویمحلیn نه یک ساختمان استو نه یکی از مدارس سمپاد شهر تهرانکه حلیn خود شماییدهرکجا که باشید تکه ای از آن را با خود داریدپسدلگیر مباشیدکه روح طغیان و مطالبه گری هایتان، جنگیدن برای اهدافتان و تکاپو برای آرمان هایتان و برای بهتر شدن، همواره در کالبد حلی n از شما به ارث می ماندو دوره های بعدی به حق باید میراث دار این روحیه شما باشند که تعریف تیزهوش و نخبه، داشتن همین روحیه هاستکجا تیزهوشی در کادر جا می گیرد که انتظار در کادر بودن از شما داشته باشیم؟با این همه،گاهی مکان کوچکتر وتنگ تر از مکین آن استو چاره ای نیست جز کمی تحمل و طاقت آوردن شماتا مسیر تا آنجا که شود صحیح تر پیموده شودگاهی این چنین است و چاره ای نیستاگر دوره های بعد راه را آنطور که شما پیمودید نپیمودند و از نظرتان بد و اشتباه بود، بگذارید به پای نگاهشان به زندگی که هرکس زاویه ی دید خودش را داردبگذارید آنها حلیn خودشان را داشته باشند و شما حلیn خودتان را!که جهان برای همه ی نگاه ها باز و گسترده است.همیشه وقتی بیشتر میبینیدو بیشتر میفهمید، بیشتر هم دغدغه پیدا میکنید، بیشتر هم رنج می کشیدبا اینهمهبا همه ی بدی ها وخوبی هالجاجت ها و امدن ها و رفتن هاحلیn خانه ی همه ی حلیn ای هاستحلیn نه برای اهالی میرداماد و شریعتی می ماند و نه برای آموزش و پرورشکه حلیn در قلب تک تک شما خواهد بوددر چهارگوشه ی دنیااین را امروز شاید کمتر لمس کنیداما بگذارید سالهای متمادی عبور کنند تا غبار ازین جمله بیشتر برداشته شوداینروزها میگذرند مثل روزهای حلیn که گذشتفقط ای کاشهرکجای دنیا که بودیددر هر مجموعه ای که نفس کشدیداین روحیه تان را از دست ندهیدکه بودنتان را ممکن میکندو بی آن ،نبض زندگی برایتان ساکت می شودو بعد از آن اسیر این زندگی خاکی خواهید شد.من نیز در هرجای این دنیا، چه امروز و چه فردادل در گرو بودن هایتان دارمو بی شک دلتنگ میشوم برای تک تکتان!بدرود
عجیب جالب برایم آنکه این وبلاگ خاک گرفته را وقتی بعد از هفته ها باز کردم نظری در آن دیدم که سر ذوق آوردم.
راستش جناب علامت سوال اینکه این وبلاگ را مشاهده کردید در زمانی که حتی ادمین های آن دیگر زیاد به آن سری نمی زنند موجب
امتنان ماست. اما نمیدانم شاید الان وقت این حرف ها نباشد به رسم مته به خشخاش گذاشتن های این وبلاگ میخواهم بگویم فرمودین سال
بعدی ها راه دیگری را در پیش گرفته اند . میخواهم بگویم از نظر این بنده حقیر این اتفاق تا حدودی دست آنها نبوده نیست شاید راه دیگری در مقابل آنها وجود ندارد که این راه را در پیش گرفته اند ؟! دوره یک هم اگر کمی سر و گوشش میجنبید از این هم ببینید که در اویل ورود به خصوص سال اول منش دیگری یا حداقل با جلوه های متفاوتی در مدرسه روبه رو شدند اگر چه اینها ادامه نیافت اما شاید در کنه وجودمان فرو رفت حداقل در بعضی ..
بگذریم ..
از اینکه نظر گذاشتید متشکر . ای کاش فضای ای بود که دوره اولی ها هم در مدرسه خود سهیم باشند . گرچه وعده هایی از سوی مدیر محترم همواره ترسیم میشد اما .... بگذریم شاید ما هم دیگر باید فراموش کنیم مدرسه ای به نام حلی n داشته ایم چه برسد به اینکه بخواهیم در پیشبرد آن سهیم باشیم..
وای ببخشید بازهم انتقادی شد این وبلاگ اینگونه است هر چه بنویسی به انتقاد می کشد !
خلاصه آنکه در شب سرد زمستانی و درگیر خواندن امتحان ها حداقل مرا که راقم این سطور هستم برای لحظاتی به آن دوران بردید ممنونم.
بی اقرار اشک در چشمانم حلقه زد .
نظر محبتتان را از صمیم قلب می فشارم:))
چقدردر وبلاگ نوشتن در این دوران وحشتناک شبکه های اجتماعی چون تلگرام و اینستاگرام لذت بخش است !
به امید دیدار
شبانگاه ۲۲ دی ماه ۱۳۹۶
تهران- در همین نزدیکی ها