علامه حلی n

علامه حلی n

درباره علامه حلی n
علامه حلی n

علامه حلی n

درباره علامه حلی n

جای خالی گردهمایی فارغ تحصیلان حلی n

یادش بخیر زمان مدیریت پرفروغ جناب ملک محمدی ایشان از یک سال پیش از فارغ تحصیلی ما تا همین سال گذشته(که بر کرسی ریاست تکیه داشتند) ایشان از اهمیت فارغ تحصیلان و ایجاد انجمن فارغ تحصیلان و پیگیری مجوزهایش می‌گفتند. غافل از اینکه جمع کردن فارغ تحصیلان و ادامه هویت دانش‌آموزان یک مدرسه آن هم دوره های اول یک مدرسه نیاز به این مجوزها و کاغذبازی ها ندارد! حالا که کرونا آمده و در بهانه باز است اما در زمان ریاست جناب ملک محمدی کرونا نبود که! میشد یک روز یه ایمیلی پیامکی چیزی داد که فارغ تحصیلان عزیز فلان روز ساعت فلان بیاید مدرسه . اصلا کار خاصی هم نمیخوایم بکنیم ! طبق معمول هیچ احتیاجی به اظهارنظر شما درباره ۴ سال زندگی در این مدرسه هم نداریم! بیایید یه ربع دورهم بنشینید و بعدش هم خداحافظ شما!  چه میدانم بیاید یک افطاری فارغ تحصیلانی برگزار کنید و پول برقش هم ازتان می‌گیریم!

با اینکه برخی نظراتم عوض شده است ولی هنوز هم نقش مدرسه را در ایجاد چنین فضاهایی که اتفاقا بزرگترین منفعتش به خود مدرسه میرسد را جدی می‌دانم. 

یادش بخیر وقتی جناب مهندس بر سریر قدرت حضور داشتند در آوردن افراد و کمک گرفتن از افراد می‌توانست دید که مدارس مثل سلام هم از حلی n در ایجاد یک ارتباط بین فارغ تحصیلان موفق تر عمل کرده اند! 

حالا هرچه بود و این از بی تفاوتی و مشغله های خودمان بود یا از بی کفایتی مدیران، این فضا شکل نگرفته است! ولی حتی اگر برکات این ارتباط بین فارغ تحصیلان را برای خودشان و برای نسل های بعدی و برای اعتلای مدرسه از نظر فرهنگی ، اجتماعی و علمی هیچ اهمیتی برایتان ندارد، باز هم این جمع شدن ها و به قیمت صرف یک چای آنچنان ضرری به ما نخواهد زد. 

حالا چرا الان آمده ام همچین حرفی میزنم؟ راستش از برکات کرونا همین بود که اهمیت و ارزش جمع‌های انسانی را بهتر بدانیم. کرونا ترمز روزمرگی‌مان را کشید تا کمی بیشتر بیاندیشیم که چهار نفر جوان ۲۰ تا ۲۲ ساله همچین مردان ۴۰ و۵۰ ساله با چندتا بچه هم نیستند که نتوانند وقتی را صرف چنین فعالیت هایی کنند.

ما نوجوانان زمانه وبلاگ!

شاید حدود ۸ سال پیش دورانی که ما در ابتدای دبیرستان بودیم و  قبل تر از آن و شاید کمی بعد از آن روزگار حیات پرشور وبلاگ ها بود. 

شاید وقتی این وبلاگ را میزدیم هیچ وقت فکر نمیکردیم چند سال بعد اگر دانش آموزان حلی n ای پیدا شوند و بخواهند مطالبی را منتشر کنند احتمالا اولین و محتمل‌ترین انتخابشان یک کانال تلگرامی است. روزگار وبلاگی سختی های خاص خودش را داشت اما من روزگار وبلاگی رو بیشتر دوست دارم. 

وقتی می‌خواستیم یک مطلبی در وبلاگ بنویسیم حداقل چند دقیقه ای فکر میکردیم که خوب موضوع چیست ؟ اولش چیست آخرش چیست؟ اگر این را فردا در گوگل سرچ کنند چه می‌آورد و غیره. خلاصه اینکه وبلاگ نویسی ابهتی داشت هویتی داشت یه حس رسمیتی به ما می‌داد. حس می‌کردیم در حال انتشار یک روزنامه هستیم. نمی‌دانم نوجوانان امروز اگر مشغول تولید محتوایی باشند چقدر درگیر این عمق ه ستند؟ آیا اصلا آنها علاقه ای به چنین کارهایی دارند و یا هر کدام اکانت توییتری دارند و چیزناله هایی را بدون هیچ مقدمه و موخره و جمله بندی خاصی منتشر می‌سازند و بچه‌های دوران لایک و ریتوییت هستند. 

نمیدانم شاید شما هم در ۷و۸ سال پیش مثل ما نبودید ولی دلم حسابی برای آن دوران تنگ شده است.