علامه حلی n

علامه حلی n

درباره علامه حلی n
علامه حلی n

علامه حلی n

درباره علامه حلی n

عیدانه دو نفره به بچه های حلی n

به نام یگانه یزدان پاک

سلام. کوتاه مینویسم. بهار آمد و تازه شدن. نخست از همه دوستانی که وبلاگ را حمایت می کنند اعم از دبیران و دانش آموزان فی الواقع بسی سپاسگزارم و تمنا دارم، التماس میکنم، عاجزانه، به عزیزانی که وبلاگ را به زعم خود «مزخرف» می دانند با دیدی بهتر و باز تر به این رسانه که الحق هیچ نفع شخصی در آن نیست بنگرند و بدانند و بدانید که متون نوشته شده هیچگاه از روی سلایق شخصی نبوده و نخواهد بود. در ثانی مهم تر از همه «نوروز بر همگان مبارک» و «فاطمه (ص) نیز دریابید». خوب باشید و بکوبید شیشه غم را به سنگ!!!

عید شما مبارک!    وسلام          «شاپرک» 



به نام خدا

به اختصار میگم : سالى که گذشت با همه خوبیا و بدیاش بذارین کنار ، حال رو دریابین ، از بدیاى سال پیش بکاهین و به خوبیاش اضافه کنید. سعى کنید خودتون رو به اطرافیانتون ثابت کنید 

یادتون باشه که :    دور گردون گر دو روزى بر مراد ما نرفت         دائمن یکسان نباشد حال دوران ، غم مخور

خدا قوت. سُل ته


نوروز فراتر از عید

هوا کم کم گرم می شود همه آماده اند ، انگار نوروز با تقویم کار ندارد با قلب هایمان پیمان بسته . می آید و به ما شور می بخشد می آید و آرام و قرار باقی نمی گذارد.

هنوز صدای توپ پارسال در گوشم است ولی دلم اشتباه نمی کند...

  ادامه مطلب ...

2 رباعی از استاد علی شیوا

ای آن که به نیکی است تو را آوازه

لطف تو به ما بی حد و بی اندازه


فریاد ما را میشنوی اما حیف

یک گوش تو در گوش دگر دروازه

..........

چندی است که نیستی مگر گم شده ای

یا باز پی اذیت مردم شده ای


یک بار گزیدی دل ما را بس نیست

آدم بشو نیستی تو کژ دم شده ای

ما مامور به وظیفه ایم و بیننده نتیجه

به نام یگانه یزدان پاک

سلام. کوتاه می نویسم. فردا سومین اردوی امسال پس از کلی التماس است. کسی یادش نرود که مجموعه وبلاگ حلی n با متون پی در پی روی اعصاب مدرسه یورتمه رفت تا اردو برگزار شود. یعنی همان وبلاگی که برخی کم لطفی کردند در حقش. منتی بر کسی نداریم چرا که هستیم تا نتیجه بگیریم و برگزاری اردو نتیجه و پیروزی به تمام معنا برای وبلاگ است. خوشحالیم که اعتراض را رساندیم به مقصدش تا مدرسه تدبیر اردو بکند.

با تمام قدرت بوده ایم، هستیم و خواهیم ماند. و سپاس از دوستان حامی علی الخصوص آنان که می شنوند.            وسلام

«شاپرک»

اچ بى دى (٢)

فردا مصادف با ١٠ اسفند ١٣٩٣ خورشیدى و باقى تقویم هاى دنیا از قبیل چینى میلادى ... تولد آقاى شاپرکـ نویسنده ى این وبلاگ است!

از جانب تمامى اعضاى پایه به ایشان تبریکـ میگیم.


با آرزوى بهترین ها براى شاپرکـ

شوراى نویسندگان

کلید!

کلید آزمون هفتگی شماره 4 

مستقیم از ساربان به واحد آزمون حلی n !!

ریاضی و تجربی با هم 

دریافت

اینا همش بازیه!!


helli4.ml

سلام دوستان یه سری به آدزس زیر بزنید. 


helli4.blogfa.com


با اینکه تقریبا یه دو سالی از مال ما قدیمی تره ولی به گرد وب ما هم نمی رسه.


champion

اچ بی دی

به نام یگانه یزدان پاک

سلام.

فردا پنجشنبه هفتم بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و نود و سه خورشیدی مقارن با 7 جمادی الاول سال 1436 قمری و 26 فوریه 2012 میلادی، سالگرد ولادت با سعادت یکی از حضرات اهل طریقت و نویسندگان این رسانه است. جناب «سل ته» به گمانم، اگر اشتباه نکنم ، فردا 17 ساله می شوند. جناب «سل ته» زادروزتان ف خنده باد.

وسلام                 شورای نویسندگان

حکایت یک بیماری و ویروس مولد آن!

به نام یگانه یزدان پاک

سلام! بر خلاف همیشه مستقیم نروم بر سر اصل مطلب.

گویا جدیدا نوعی ویروس کشف شده است که در بدن میزبان به سمت دستگاه عصبی رفته و با تاثیری عجیباً و قریبا بر مراکز کنترل دستگاه عصبی و علی الخصوص مغز باعث ایجاد آینده نگری بیش از حد بر اساس اتقاقات بالقوه نادر شده و فرد را دچار وهم خطر می کند. گفتم از این تریبون استفاده کنم و هشدار بدهم چرا که ویروس از ما زیاد دور نیست!!!

تاریخ یاری دِه ما خواهد بود. به یاد آورید جلسه اول لجستیک (آماد البته بنا به روایتی واژه فارسی آن است که حتی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز از آیت واژه برای مرکز پشتیبانی خود بهره می برد لکن...) را. صحنه را توصیف می کنم. در سالن. جناب «عباچی» را بالای سِن و ما نیز بر صندلی ها تکیه زده ایم و بسیار از زیبا سازی سالن غرق در شور و شعف ایم. ایشان تقویم اجرایی خود را بر روی پرده تقدیم کردند و ما نیز با دیدن چنین برنامه دقیقی که مراما و انصافا از هیچ فروگذار نکرده بود فریاد های «یا لثارات العباچی» در دل ها سر دادیم. خوش و خرم از این که بالاخره مدرسه مشاور دار شده است پس از پایان آن جلسه حماسی و به یاد ماندنی از سالن خارج شدیم. گذشت و گذشت تا رسیدیم به اولین مثلا اردو که بحمد الله، مدیریت از نتیجه آن بسی رضایت داشت. بالاخره اردو «اَخه. جیزه. خطرناکه شایان». در طی یک عملیات بهانه همیشگی مدیریت که داشت کم کم رختش را بر می بست تا جمع کند برود و سایه منحوسش را از سر ما کم کند، دوباره کارگر افتاد و جمع کثیری از بچه ها با نیامدنشان به اردو وحُسن استفاده(؟!) مدیریت ازآن واژه اردو باری دگر هم ارز اَخ شد. انتقادم به چند گروه آدم است:

نخستین گروه می شود شخص شخیص جناب پور ملک که الحق در برگزار نکردن اردو خود گروه که نه، که یک ارتش اند. بهانه همیشگی هم که به نظرم واقعا دارد روی نِرو( nerv) های ما می رود آن است که «تعداد شرکت کنندگان کم است». الله اکبر! چشم بسته غیب گفتندا. فقط یا مدیریت، مسالةٌ: مقصر نیامدن دانش آموزان آیا بخشی از آن فقط بخشی  از آن حضرت عالی نیستید؟

گروه دوم که آتش بیار هیزم معرکه اند. یعنی دوستان هم کلاسی و هم پایه ای عزیزی که احتمالا پیش خودشان فکر می کنند با نیامدنشان به اردو عجب تحریمی کرده اند مدرسه را. و گروه اول هم که از خدا خواسته، همین ها را عَلَم می کند به عالم که «اآآآآآآآآآآآآآآآی ایها الناس. اگر ما اردو نمی بریم این نیست که ما نمی بریم. بچه ها نیست که خیلی درس خوانند خودشان تمایل ندارند». باز هم جا دارد بگویم الله اکـــــــــــــــــبـــــــــــــــر.

گروه سوم اما گروهی تک نفره است. به این گروه نمی دانم چه بگویم که هر آن چه بگویم گلاب به روی مبارکتان تف سر بالا است. ما از این یکی فی الواقع انتظار بیش از این ها را داشتیم. که بر آورده نکردند. و جدیداً بابی باز کرده اند که«اردو الان بی فایدس». الله اکـــــــــــــــــــبــــــــــــر. نه بابا؟ جان ما؟ بگو جان ما؟ بی فایدس؟ انتظار جناب عالی فایده دار بودن اردو بود، آن هم بعد از این همه التماسی که ما کردیم، آن هم بابت چیزی که هیچ کجا نه منتی می گذارند برای اردو بردن و نه اصلا جنگ روانی پس و پیش اردو دارند؟

نتیجه گیری کنم. ببخشید ببخشید باز هم ببخشید لیکن این ره که شما پیش گرفته اید به تنفر آباد استو تنفر از کارشکنی هایی متوالی. اردو مثالی است فقط. بگذریم از باقی مسایل. نظر مرا بخواهید باید نوک هرم را چسبید که...

وسلام «شاپرک»

نکاتى اندر باب مایه سرخوشى که دگر نداریم

ترم اول و امتحاناتش به پایان رسید و شروع ترم دوم. یکـ هفته چرخش بیهوده در مدرسه و شروع اردو مطالعاتى پایه سوم. افتخارى دیگر از بچگان علامه حلى n. این هفته را با روزى تقریبن ١٠ ساعت درس خوندن که معادل ٦٠ ساعت میشد به پایان گذراندیم و در آخر نتایجى چه درخشان و چه مات در آزمون خودکارچى داشتیم. حال میخواهم از ١ ماه بهمن این وسط جهش کنم برم سراغ ٢ اسفند.

شنبه ٢ اسفند ١٣٩٣ سالن اجتماعات:

در کل پیامى که من فهمیدم :"بچه ها اردو تعطیل چون اسفند شروع شده."

در باب اول این اعتراض نامه میخواهم خدمت شما عرض کنم که در کدامین تقویم چینى روسى ایرانى و ... آمده است که اسفند ماه درس خوندن است؟

در باب دوم شما رو ارجاع میدم به کلاس مظاهرت کلاس ٣٠٢ :

طبق گفته هاى جناب معلم این درس یا مشاور عالى مقام ماه بهمن ماه حمله ى بیمارى سندرم تست (کنکور) به دانش آموزان پایه سوم و چهارم است. 

با توجه به این تدابیر و همینطور اینکه این حرف رو یکـ مشاور مى زند هرطور حساب میکنم نمیتوانم درکـ کنم که اردوى تفریحى ما چرادر این بیمارى ها نبود؟ 

در باب سوم این بحث حرف من با عینکـ هایى ست که شما میگویید ما به چشمانمان زدیم.جدا از مارکـ این عینکـ ها خود شما هم درکـ کردین که چرا این عینکـ ها خاکسترى ند و این جاى تقدیر دارد البته لازم به ذکر است که من یکـ عینکـ اضافى دارم تا شما بر چشمان بزنید و شده یکبار از طرف ما نگاه کنید.

به احتمال ٩٩٪ تنها چیزى که میتواند مارو به یکـ پروژه ى کارى بکشد داشتن انگیزه در آن زمینه است که در دو سال گذشته که هیچ و امسال تقریبن این اتفاق به صورت اجبار رخ میدهد. 

و در نهایت بازمیگردم به جملات آخر متن قبل : هر کنکورى ١ تا ١٠ موفق نشده و همینطور براى المپیاد ، واى به روزى که بى ارزش ها جاى ارزش ها را بگیرند.

و در نهایت یکـ جمله که امروز شنیدم که بس پسندیده ست:

اگر نمیتوانى شاهراه باشى کوره راه باش 

اگر نمیتوانى خورشید باشى ستاره باش 

سعى کن بهترین خودت باشى 

سُل ته

خطرات اردووو!!!

1- امکان خارج شدن قطار از ریل

2- امکان زلزله آمدن در شهر مقصد

3- امکان حمله داعش به شهر مقصد

4- امکان حمله جبهه النصره به همان جا!

5 امکان حمله اسراییل 

6- امکان حمله آمریکا

7 امکان حمله دو مورد از موارد بالا باهم به آنجا

8 - امکان حمله همه شان باهم به آنجا

9- امکان همسفر شدن با عبدالمالک ریگی در قطار 

10 - امکان توزیع مواد مخدر در اردو !!

11- احتمال چاقو کشی!!

12- احتمال آمدن ریزگردها از کشورهای مجاور 

13- احتمال ابتلای دانش آموزان به ویروس ابولا

14- امکان المپیادی شدن!!

15- چپ کردن اتوبوس اسکانیا

16- غرق شدن دانش آموزان در رودخانه همچون سلطان مسعود!

17- امکان رخ دادن حادثه 11 سمپتامبر در هتل محل اقامت!

18- وقوع جنگ جهانی سوم

19- همسفر شدن با آقوی همساده!

20- حمله حیوانات وحشی همچون یوزپلنگ ایرانی !

21- قطع گاز و یخ زدن دانش آموزان

22- قحطی و تلف شدن دانش آموزان

23- نیش زدن زنبور عسل

24- نیش زدن زنبور قرمز


اینها تنها بخشی خطرات پیشروی اردوست!!!

اگر خطر دیگری سراغ دارید مقرون بفرمایید تا حواسمان باشد!


نامه ای که ناظم کند

سلام بر شما 

این نامه از طرف نویسنده برای ما ارسال شد!!!

ماهم تلاش کردیم که نویسنده را شناسایی کنیم اما نتوانستیم...

اما هر عزیزی که بوده حرف حق رو زده و ماهم دراینجا وظیفه داریم حرف دل بچه ها رو منتشر کنیم:


«من» نیست که می‌نویسد؛ «ما» است. «ما»یی که دو سال تمام در یک هوا نفس کشیده، با یک دهان حرف زده، در یک بدن زندگی کرده و می‌خواهد همچنان ادامه دهد. از این رو، دلیلی بر آن نیست که نگارندۀ این سطور خود یکی از قربانیان حوادث جاریِ این چند ماهه بوده‌باشد. ولی نمی‌توان انکار کرد که «او» هم تکه‌ای از آن «ما» است. عضوی از آن بدن متحد که قرار است در این نامه نقش دهان را بازی کند، نقشِ زبان را. لذا اصلا اهمیتی ندارد که این نامه را چه کسی نوشته؛ مهم آن است که این نامه چرا باید نوشته شود. بگذارید بروم سر اصل مطلب، با ذکر چند نمونه مختصر : 

ـ انداختن ظرف غذای یکی از دانش‌آموزان پایۀ اول در سطل آشغال: صبحگاه هنوز کاملا تمام نشده بود که یکی از بچه‌های سال اول ظرف غذایش را برده بود بگذارد در گرم‌خانه. سر صبحگاه نباید کسی صف را ترک کند. این قضیه درست یا غلط قانون است و تخطی از آن مشمول تنبیه. تنبیه یا مجازات اما چگونه باید صورت بگیرد؟ با ترکه؟ با فحش؟ یا با انداختن آن غذا – که حتما برای ‌تهیه‌اش وقت و زحمت صرف شده – در سطل آشغالِ آکنده از میکروب و بیماری؟ قانون در اینباره چه گفته ‌است؟ 

ـ پاره کردن دستبند بچه ها در برابر چشمان‌شان: استفاده از دستبند، گردن‌بند و این چنین آویزه‌های زینتی را اگر فرض کنیم که با قانون در مغایرت است، آیا در بازخوردی که نسبت به عدم رعایت این قانون صورت می‌گیرد، باید با نابودی آن دستبند روبرو شویم؟ یک تخطی کوچک که هیچ خللی در روند اجرایی مدرسه ایجاد نخواهد کرد، آیا می‌بایست که در اولین برخورد با خشمگینانه ترین رفتار ( پاره کردن آن دستبند) روبرو گردد؟! 

ـ کتک زدنی که گریه درآورد: این مورد فکر می‌کنم در نطفه یک ضد قانون شش دانگ است و نیازی به توضیح ندارد. 

ـ ایراد گرفتن از یک کلاه سادۀ زمستانی: یک کلاه زمستانی ساده که به هیچ وجه نمی‌توان آن را یک کلاه مدل دار دید. کلاهی که اگر دقت کنید اتفاقا افراد بالغ تر و جاافتاده‌تری از آن استفاده می‌کنند. کلاهی عاری از هر نوع طرح خاص و تنها دارای لبه‌ای کوتاه. ضمن آنکه کسی هم که این کلاه را بر سرش گذاشته بود، اصلا در این فازها نمی‌گنجد. 

ـ ایراد گرفتن از مدل راه رفتن: (؟) (!) 

ـ لحن توهین آمیز در اولین کلام: « آقا ببند دهنتو!» - « لال شو» - « شاخ مال گاوه!» و ... اینها غالب تکه‌کلام های شماست در اولین جمله‌ای که می‌گویید. حتا اگر فرض کنیم که استعمال این جمله‌های توهین‌آمیز – که فکر می‌کنم مناسب تازاندن اسب و ... است – در شرایطی قابلیت کاربرد در یک محیط فرهنگی مثل مدرسه را داشته باشند، نیازمند یک پشتوانۀ درست و حسابی هستند. نیازمند یک عمل نادرست. شما در ابتدای نطق خود چگونه انتظار دارید که همه دست به سینه بایستند؟ حتا در مجالست های مهم کشور هم تا قبل از آنکه فرد سخنگو شروع نکرده است، افراد در حال بگو مگو‌ اند. ضمن آنکه این شیوۀ سخن هم مناسبت خاصی با شان و شخصیت بچه‌های مدرسه ما را ندارد. شما بروید مدرسه‌های دیگر را ببینید که بچه ها چه کارهایی می‌کنند و چگونه با آنها سخن می‌گویند. به هر حال قابل بررسی است که در دو سال گذشته ما و مدرسه به هیچ گونه مشکل حاقی برخورد نکردیم ضمن آنکه روابط میان کادر اجرایی و دانش آموزان نیز بسیار مسلامت آمیز بود. 

ـ ...(ادامه دارند!) 

سرتان سلامت و به امید روزهای بهتر!

نامه نویس!

مطالب پیشرو

مطالبی که در این هفته منتشر خواهند شد.  

بررسی اردو درسی.  

دیزاین تینکینگ. !!

گروه رفاقتی ! موفق یا موفق نما. 

و......


شورای نویسندگان

اما خوبه اینجا با برخی اعضا شورای نویسندگان آشنا شویم :

محاسن دامبلدور 

نهست دوست 

Champion

Nodet

نیرو گمنام 

سل ته

شاعر 

شهباز !

امید فیلدز

و.......


شما هم اگر مطلبی دارید برایمان بفرستید تا با نام انتخابی شما منتشر گردد