علامه حلی n

علامه حلی n

درباره علامه حلی n
علامه حلی n

علامه حلی n

درباره علامه حلی n

سامان جان چه میکردی؟

باتوجه به اطلاعات افشا شده از تخلفات مدرسه که به نظر برای کسانی که از نزدیک درگیر امر مشاوره و مسائل مدیریتی مدرسه بوده اند باید مشخص بوده باشد و احتمالا سومین نفر اساسی مدرسه پس از آن دونفر سرکرده در آن سالها جناب سامان حناچی بوده‌اند از ایشان تقاضا می‌شود که رسما اعلام کنند آیا از این اتفاقات و خیانت‌ها اطلاع داشته اند؟ اگر  داشته اند اقدامی کرده اند؟ آیا سکوت پیشه کرده اند؟ آیا اینقدر بی خبر و سر به زیر به مدرسه می‌آمدند که هیچ چیزی نفهمیده اند؟!

کاش همه‌اش از جهالت بود!!

کمتر از یک سال پیش مدارک و نشانه‌های فساد مالی و مدیریتی در حلی n نمایان شد. چیزی که  مشخص شد بسیار فراتر از بدترین تصورات نگارندگان این وبلاگ بود و از فساد سازمان یافته ای حکایت دارد که سالها در بدنه مدرسه ریشه دوانده و با مهم‌ترین ابزار خود یعنی تزویر و دروغ همه ذهن‌ها را منحرف کرده. 

انسان وقتی به جزییات این ماجرا نگاه می‌کند واقعا بدنش میلرزد! تکان میخورد که چقدر افرادی می‌توانند وقیح باشند چقدر می‌توانند دروغ بگویند چقدر می‌تواند جایگاه والای معلمی را لجن مال کنند که اینطور هماهنگ و هوشمندانه نه تنها به سرمایه‌های مادی دانش‌آموزان بلکه از آن مهم تر به سرمایه‌های معنوی و استعدادهای آنها خیانت کند. 

وقتی در این وبلاگ تنها به بخشی از مسلمات بی تدبیری‌ها و خلف وعده‌ها و دروغ‌های مدیران حلی n به زبان طنز می‌پرداختیم همواره کلاهمان را قاضی می‌کردیم که نکند خدای نکرده تند رویم نکند جایی زیاده روی کنیم! اما هر چه بود بخش اعظم آنچه می گفتیم و آنچه می‌دیدیم را از سر جهالت از سر کج فهمی و نفهمی افراد می‌گذاشتیم و امید داشتیم با گفتگو و با زبان طنز و اعتراض شاهد اصلاح باشیم. غافل از اینکه اینجانبان جملگی احمق بودیم!

بله احمق بودیم . وقتی ما اینجا تنمان می‌لرزید که نکند فلان جا در نقد افراد تندروی کنیم برخی افراد در حلی n وقیحانه و بی‌شرمانه و متاسفانه کاملا آگاهانه و ریاکارانه مشغول خیانت به اموال دانش‌آموزان و به استعدادهای دانش‌آموزان بودند. دانش‌آموزانی که به امید نام سمپاد و آنچه از یک مدرسه علامه حلی انتظار داشتند پا در اینجا گذاشته بودند و چه فرصت‌های زیادی از آنها سلب شد. چه برنامه‌های فرهنگی ورزشی و تفریحی که اجرا نشد چه پژوهشی‌ها که پا نگرفت و چه المپیادهایی که رنگی از آن دیده نشد. 

امروز به عنوان نگارندگان این صفحه به کوچک اقدامی که به اندازه دید کوچکمان از سیستم حلی n در این وبلاگ کردیم افتخار می‌کنیم و افسوس که بسیاری همراه ما نشدند چشم‌هایمان بسته بود و قلب‌هایمان از اعتماد پوشالی به دروغ‌ها و تزویرها خوش بود تا بسیار بیش از آنچه کردیم حق مطلب را ادا کنیم.

اگرچه سالها امپراطوری زور و تزویر بسیاری از فعالیت‌های روتین یک مدرسه علامه حلی و فرای آن یک مدرسه عادی و بانشاط را در مدرسه تعطیل کردند و سالها پای فارغ التحصیلان(به خصوص آن دسته که دغدغه مدیریت عجیب و غریب حلی n را داشتند) از مدرسه قطع شد اما روزگار خیانت و تزویر به پایان رسید و دست افراد رو شد و امروز این ما هستیم که از این حجم از وقاحت و نامردی و خیانت انگشت بر دهان هستیم و ما هستیم حلی n ای که می‌تواند تازه در مسیر واقعی‌ای که باید باشد قرار گیرد 

و لقمه حرام که دیر یا زود اثرش را نشان می‌دهد!

به احترام پدر

از رفتارهای هیجانی و بی‌مبنا به شدت پرهیز داشت


امروز خیر تلخ همه سمپادی‌ها را تکان داد! حجت الاسلام دکتر جواد اژه‌ای بنیانگذار دلسوز و مخلص سمپاد به دلیل ابتلا به کرونا درگذشت!

خبر کوتاه و صریح بود اما برای ما سمپادی‌ها دنیایی حرف در این یک جمله بود. خلاصه بگویم: پدر رفت! 

مردی که اهمیتی به سخنان موافق و مخالف دیگران نداد و آستین‌هایش را بالا زد و سعی کرد در نظام آموزشی پرمشکل کشور در حد توان خودش مدارسی بهتر متفاوت‌تر و جذاب‌تر برای دانش‌آموزان این مرز و بوم بسازد. گرچه همواره سنگ‌اندازی‌ها و مشکل آفرینی‌ها او و همراهانش را آزرد ولی کار درست را ادامه داد. اگر چه با برکناری او در دی ماه ۸۷ سمپاد دیگر کمر راست نکرد و مدارسش هر روز رو به افول گذاشتند و امثال ما در میراث زخم دیده و آسیب دیده و تضعیف شده او تحصیل کردیم اما آن انگیزه، آن روحیه‌ و نیت خیری که او در ایجاد و گسترش سمپاد به گوشه و کنار ایران به خرج داد همواره در زندگیمان درس آموز و روحیه‌انگیز بود و البته حسرت‌آور و ناراحت کننده که چگونه درخت پربار و رو به رشد این مرد منحرف و کج و بی شاخ و برگ شد.

جواد اژه‌ای که معاون نخست وزیر بود و در بهترین سنین شغلی و سیاسی خود به سر میبرد شاید میتوانست مسیر پیشرفت سیاسی را با قدرت طی کند یا همان مسیر آکادمیک و علمی خودش  را پی بگیرد و پیشرفت کند اما ۲۱ سال از بهترین سالهای عمرش را خرج سمپاد کرد. اگرچه این تلاش چالشهای زیادی به همراه داشت اما ما سمپادی‌ها امروز به این تلاش ۲۱ ساله افتخار می‌کنیم و شاید در تاریخ معاصر ایران غرس چنین نهال آموزشی ای بی سابقه باشد. بسیار افراد بودند که یک مدرسه خوب ساخته اند و به یادگار گذاشته اند بسیار کسانی بوده اند که خیر مدرسه ساز بوده اند و ساختمان و بنا مدارس بسیاری را برپا کرده اند اما اژه‌ای در همان ساختار پر چالش و ایراد دولتی در همان ساختمان‌ها گاهی فرسوده و قدیمی مدارس و در همان نظام آموزشی سعی کرد در حد توانش بهبودی گسترده ایجاد کند. 

یک عمر تلاش و توان ایشان به ایجاد حداقل چند مدرسه در هر استان ایران منجر شد که قطعا با مدارس دور و برشان متفاوت بودند اگرچه شاید بودجه و سرانه خاصی هم دریافت نمی‌کردند و خود این ارزش کار دکتر را نشان می‌دهد. و مدارسی که-ما فارغ التحصیلان مدارس سمپاد از همه بهتر می‌دانیم-از دوستانی که پول تهیه اولیات زندگی و تحصیلشان را نداشتند تا کسانی که با راننده به آنجا رفت آمد میکردند را کنار هم زیر یک سقف آموزش می‌داد بدون هیچ تفاوت و وام‌داری.

امروز که امثال ما نشسته ایم از او و تلاش مخلصانه‌اش برای ایران و برای جوانان ایران می‌گوییم یا حتی از ضعف‌ها و مشکلات سازمان و مدارس او می‌گوییم آیا خودمان حاضریم اندکی، بخشی و گوشه‌ای از تلاش اژه‌ای را در راه پر سنگ و کلوخ آموزش و پرورش کشور برداریم؟ ما هم آماده ایم که کنار هم کمی میراث اژه‌ای را ادامه دهیم؟ ما هم می‌توانیم ۱۰ درصد او عمرمان را در این راه صرف کنیم؟


و این شنبه تلخ یعنی ۲۴ آبان روزی است که بار دیگر به یاد پدر بیفتیم و کاری که کرد و به احترام او متنی کوچک و پراشکال را منتشر کنیم!

یادش گرامی و نامش ماندگار باد

۲۴ آبان ۱۳۹۹


جای خالی گردهمایی فارغ تحصیلان حلی n

یادش بخیر زمان مدیریت پرفروغ جناب ملک محمدی ایشان از یک سال پیش از فارغ تحصیلی ما تا همین سال گذشته(که بر کرسی ریاست تکیه داشتند) ایشان از اهمیت فارغ تحصیلان و ایجاد انجمن فارغ تحصیلان و پیگیری مجوزهایش می‌گفتند. غافل از اینکه جمع کردن فارغ تحصیلان و ادامه هویت دانش‌آموزان یک مدرسه آن هم دوره های اول یک مدرسه نیاز به این مجوزها و کاغذبازی ها ندارد! حالا که کرونا آمده و در بهانه باز است اما در زمان ریاست جناب ملک محمدی کرونا نبود که! میشد یک روز یه ایمیلی پیامکی چیزی داد که فارغ تحصیلان عزیز فلان روز ساعت فلان بیاید مدرسه . اصلا کار خاصی هم نمیخوایم بکنیم ! طبق معمول هیچ احتیاجی به اظهارنظر شما درباره ۴ سال زندگی در این مدرسه هم نداریم! بیایید یه ربع دورهم بنشینید و بعدش هم خداحافظ شما!  چه میدانم بیاید یک افطاری فارغ تحصیلانی برگزار کنید و پول برقش هم ازتان می‌گیریم!

با اینکه برخی نظراتم عوض شده است ولی هنوز هم نقش مدرسه را در ایجاد چنین فضاهایی که اتفاقا بزرگترین منفعتش به خود مدرسه میرسد را جدی می‌دانم. 

یادش بخیر وقتی جناب مهندس بر سریر قدرت حضور داشتند در آوردن افراد و کمک گرفتن از افراد می‌توانست دید که مدارس مثل سلام هم از حلی n در ایجاد یک ارتباط بین فارغ تحصیلان موفق تر عمل کرده اند! 

حالا هرچه بود و این از بی تفاوتی و مشغله های خودمان بود یا از بی کفایتی مدیران، این فضا شکل نگرفته است! ولی حتی اگر برکات این ارتباط بین فارغ تحصیلان را برای خودشان و برای نسل های بعدی و برای اعتلای مدرسه از نظر فرهنگی ، اجتماعی و علمی هیچ اهمیتی برایتان ندارد، باز هم این جمع شدن ها و به قیمت صرف یک چای آنچنان ضرری به ما نخواهد زد. 

حالا چرا الان آمده ام همچین حرفی میزنم؟ راستش از برکات کرونا همین بود که اهمیت و ارزش جمع‌های انسانی را بهتر بدانیم. کرونا ترمز روزمرگی‌مان را کشید تا کمی بیشتر بیاندیشیم که چهار نفر جوان ۲۰ تا ۲۲ ساله همچین مردان ۴۰ و۵۰ ساله با چندتا بچه هم نیستند که نتوانند وقتی را صرف چنین فعالیت هایی کنند.

ما نوجوانان زمانه وبلاگ!

شاید حدود ۸ سال پیش دورانی که ما در ابتدای دبیرستان بودیم و  قبل تر از آن و شاید کمی بعد از آن روزگار حیات پرشور وبلاگ ها بود. 

شاید وقتی این وبلاگ را میزدیم هیچ وقت فکر نمیکردیم چند سال بعد اگر دانش آموزان حلی n ای پیدا شوند و بخواهند مطالبی را منتشر کنند احتمالا اولین و محتمل‌ترین انتخابشان یک کانال تلگرامی است. روزگار وبلاگی سختی های خاص خودش را داشت اما من روزگار وبلاگی رو بیشتر دوست دارم. 

وقتی می‌خواستیم یک مطلبی در وبلاگ بنویسیم حداقل چند دقیقه ای فکر میکردیم که خوب موضوع چیست ؟ اولش چیست آخرش چیست؟ اگر این را فردا در گوگل سرچ کنند چه می‌آورد و غیره. خلاصه اینکه وبلاگ نویسی ابهتی داشت هویتی داشت یه حس رسمیتی به ما می‌داد. حس می‌کردیم در حال انتشار یک روزنامه هستیم. نمی‌دانم نوجوانان امروز اگر مشغول تولید محتوایی باشند چقدر درگیر این عمق ه ستند؟ آیا اصلا آنها علاقه ای به چنین کارهایی دارند و یا هر کدام اکانت توییتری دارند و چیزناله هایی را بدون هیچ مقدمه و موخره و جمله بندی خاصی منتشر می‌سازند و بچه‌های دوران لایک و ریتوییت هستند. 

نمیدانم شاید شما هم در ۷و۸ سال پیش مثل ما نبودید ولی دلم حسابی برای آن دوران تنگ شده است.

سمپادیان گم شده در گوشه و کنار دانشگاه ها

امروز که داشتم از به سمت سلف میرفتم تا آخرین لحظات وقت ناهار رو برسم و غذا رو بگیرم با چندتا از بچه های ۲ سال پایینی همراه شدم وقتی نشستیم کنارم یکی از بچه های دیگه بود که من فقط در حد اسمشو و اینکه فارغ تحصیل یکی از مدرسه های حلی است میشناختمش و اونم تقریبا منو نمیشناخت . خلاصه اینکه بعد ناهار مشغول صحبت شدیم که یکم بیشتر با این دوستمون آشنا شدم و همینطور باهم قدم زنان به سمت دانشکده رفتیم و صحبت کردیم باهم . قدم زدنی که قرار بود تا جلوی دانشکده طول بکشه به نزدیک به یک ساعت قدم زدن از دانشکده به آموزش و برگشت و رفت طول کشید و آخر سر به خاطر نزدیک شدن به وقت اداری آموزش از هم جدا شدیم ....

بحثی که از مباحث کاملا بی ربط شروع شده بود به مرور خاطرات وسمپاد و حلی n  و حلی n+i کشیده شد و چه تجدید آرمانها و خاطراتی بود ...

حالا چرا خواستم اینجا چیزی بنویسم همینطوری:))‌. تو حرفامون یادی از این وبلاگ شد گفتم بیام یه چیزی بنویسم برای خودم (چون کسی اینجا رو چک نمیکنه )

چه خواسته ها و ذهنیت هایی داشتیم برای آن حلی و توی آن حلی و امروز با دید وسیع تر به اهمیت آن ذهنیت ها و دغدغه ها میتوان رسید به خصوص اگر خبری ناگوار که نمیدانم درست یا غلط است (ولی از شواهد به نظر صحیح است) از آن حلی فهمیده ام .. حیف که در این شلوغی ها و کارها و تکلیف و پروژه های مانده آخر ترمی تنها در حد همین نوشته وقتی برای پیگیری و اندیشیدن به آن ها را دارم .. 

خلاصه یادش بخیر ... شما هم اگر دوست داشتید عصر زمستانی ای را با هم در این فازها صحبتی بکنیم و اگر حاضر بودید ساعتی از وقت گرانبهای خودتان را بگذرانید باعث خوشحالی است ... البته اگر از فرط خستگی یا شاید هم از فرط بیکاری سر بر این وبلاگ و سر بر این نوشته زدید .. 

که احتمال این هم به دو دلیل به صفر میل می‌کند یکی اینکه این نوشتنهای وبلاگی در حال منسوخ شدن است و جای خود را به اظهارنظر های حکیمانه و فرهیخته افراد در استوری های اینستا و توییت های تهاجمی داده دوم هم انگار جامعه مدنی ای حول حلی n دیگر وجود ندارد که این هم بیراه نیست چون حلی n دیگر یک مدرسه و یک مرکز اتصال دهنده دانش آموزانش نیست چه به برسد به دانش آموزان قدیمی اش ... حلی n آموزشگاهی است که فقط خدماتی کمی گسترده تر از موسسات دیگر به شما برای کنکور ارائه داده است .. امروز چه قدر ما به قلم چی (که یک سال آزمون هایش را داده ایم) احساس تعلق داریم ؟ هیچ .. همین قدر ها هم انگار به حلی n احساس تعلق نداریم و از چنین سیستمی طراحی شده به دستان جنابان م م پ م . ی ح . ش ع و.... بیش از این انتظار  نمی رود ..... 


۶ بهمن ماه ۱۳۹۸ 

از آن کوی گر خبری هست به ما مرسان

در چند هفته اخیر دوستان و اهالی حلی n خبر هایی را از آن مدرسه فخیمه بر ما می‌رسانند که فلان شده است و قرار است فلان شود . شخص اول رفته و شخص ثانی آمده است .

بعد از چندین و چند سال اهالی حلی n یادشان افتاده اهل حلی n هستند . بی خبر که ما همان سالهای نخست سعی کردیم بر خود بقبولانیم که حلی n ای وجود ندارد و ما هم فارغ تحصیل همچو جایی نبوده ایم . اصلا صلاح بر این بود که ما فارغ تحصیلان فضول و کنجکاو باید فکر می‌کردیم که سالهای دبیرستان را در خانه درس خوانده ایم و مدرسه و مدیر و معاون آموزشی نداشته نداشته ایم  که اگر هم گاهی از سر زیاد غذا خوردن و گیج شدن هواس و زایل شدن عقل راهمان به حلی n می‌افتاد چیزی افزوده نمی‌شد برما جز هم صحبتی با جناب کبودی عزیز و شاید پیشنهاد همکاری در کار و کاسبی جدید آقای مثلا معاون آموزشی که جز دعای خیر برای وسعت روزی و موفقیت تجارت ها و سرمایه گزاری های جناب معاون کاری را بر خود نمی گرفتیم. آری ما اگر چه دیر اما خوب توانسته بودیم بعد از این چند سال از ذهن خود پاک کنیم که حلی n ای وجود نداشته و ما هم دبیرستانی نداشته ایم که بخواهیم سری به آن بزنیم یا با آن خاطره بازی کنیم . به قول مهندس کاملا سرمان را مثل کبک توی کار خودمان کرده بودیم که ناگهان از اطراف و اکناف ندای وامصیبتای حلی n ایون بلند شد و صدا کسانی که تازه از خواب چندساله خود بلند شده بودند ما را که تازه چشممان در این خواب شیرین گرم شده بود و بوی قورمه سبزی از کلمان تازه پاک شده بود را بیدار کرد که مگر چه شده که این حجم از فغان و شکایت ؟!.... 

آمدیم تقلایی کنیم برای حلی n از آن تقلا ها که بارها و بارها سعی کرده بودیم ولی دیگر نشد دیگر جایش نیست . ما بالمان را قیچی کرده ایم و پشت دستمان را داغ که در کلمان فرو رود که حلی n ای نبوده و اصلا فارغ تحصیلی هم ندارد و یاد گرفته ایم که ما دخلی ندارد و هیچ و هیچ و هیچ . .. 



این ره که می رویم به ترکستان است؟!


راستش روش و منش حلی n و مردان حلی n انگار همان است و همان بوده که هست .بعد از گذشت این چندسال که مثل برق و باد گذشت و دیدن آدمهای گوناگون حلی n ای و غیر حلی n ای تقریبا به این نتیجه رسیده ام که دورانی چون دبیرستان دوران مهمی است برای ساخته شدن انسان برای اصلاح عادت ها و برای بهتر کردن مهارت های زندگی و برای تجربه کردن های گوناگون . 

چیزی که شاید در فضای تک بعدی و غیر خلاق حلی n هم همیشه ازش حرف میزدم و سعی میکردم دست و پا بزنیم تا کمی برای خودمان محیایش کنیم و تبدیل به ماشین های بی حس انجام تکلیف نشویم گرچه بخش خوبی از انرژی مان را هم برای مبارزه با ساختار مدرسه خرج میکردیم مبارزه ای که هیچ گاه فایده نداشت . راستش را بخواهید الان که فکرش را میکنم بهترین راه این بود که در اولین فرصت با حلی n خداحافظی میکردم . شاید برخی بگویند تو بازم حالت بد شده ؟ حلی n تموم شد و دوره یکی ها هم کم از حلی n نتیجه نگرفتن بی خیال . اما الان خیلی با شناخت بهتری این ها را می نویسم . 

فضای غیر سازنده مدرسه روز به روز بیشتر شده و در دوره های بعدی نمونه گیری هایم اینو تایید می‌کنه . البته الان نه به دنبال اصلاح بلکه تقریبا به این نتیجه رسیده ام که انتظار یه نهاد تربیتی و اجتماعی را نمی توان از حلی n داشت ‌. حلی n در بهترین تعریف شاید یک آموزشگاه کنکور بزرگ باشد که مطابق یک قرارداد به دانش آموزان خدمات کنکور ارایه می دهد گرچه در ارائه آن خدمات هم اشکال دارد اما حداقل نتایجش بد از آب درنیامده است  و برای گول زدن مادر و پدر و بچه ای که نتیجه را ببیند و مسحور شود مناسب است. 

اما چیزی که در یک مدرسه می تواند برای یک جوان ساخته شود چیزی فراتر از یه عدد رتبه ی کنکور است و چیزی به جای استرس های پوشالی که جایی مثل حلی n در تولیدش استاد است . 

شاید حلی n نمونه ی خوبی از وضعیت اسف بار نظام آموزش و پرورش ما باشد و نمونه های نقض بسیار انگشت شمار و روبه افول هستند.

مردان حلی n نه حوصله اش را دارند نه دوست دارند به چیزی به جز بهبود نتیجه کنکور دانش آموزان فکر کنند شاید هم بودجه اش را ندارند اما همه نیک می دانیم آنان آنچنان نتیجه دوست دارند که هر گونه افزایش بودجه را هم به سمت چاه ویل نتیجه هدایت میکنند . البته که در این دوره و زمانه که بسیاری از پدر و مادر ها هم تهش به همین نتیجه فکر میکنند شاید از حلی n انتظار بیشتری نتوان داشت اما دست کم میتوان به وضعیت موجود حلی n که در انتهای بازه قرار دارد تاسف خورد . 


چه قدر حیف که ....



بس است دیگر . به امید ...

مردی از سالهای دور

سلام

امشب شب جمعه بود یاد حلی مون افتادم یاد خاطره ها یاد بچه ها یاد استادها و یاد این بلاگ...

این بلاگ گرامی .

چرا گرامی باید بگم خیلی گرامی الان که اون جوون پر حرارت و هیجان سمپادی ۱۵ و ۱۶ ساله نیستم و سالهایی گذشته از این بلاگ به ارزشها و فکر ها و حرف هایی 

که براش دعوا کردم و غر زدم افتخار میکنم و افتخار میکنم به استاد های عزیزی که اون ارزشها رو برام ایجاد کردن . الان بعد چند سال از اون اتفاق و دیدن آدمهای جور و واجور از مدرسه های مختلف و شهر های مختلف و حتی دانشگاه های مختلف خیلی ذهنم روی اون مفاهیم شسته رفته تر و دقیق تر شد و روی درستی شون و نتیجه بخش بودنشون .. روی اینکه تربیت ربات های ماشینی تست زن با آب پرتقال های آماده مامان درس کن و نتیجه گرفتن توی یه آزمون ۴ ساعته گرچه یه وظیفه است هدف نیست حداقل هدف دانش آموز و معلم حلی نیست و........

دیگه از حوصله خارجه توی اینجا بیشتر بنویسم من که معلم نیستم ولی دوست داشتم برای چندسالی هم که شده معلم باشم برای اجرای همون منش ها و روش هایی که برخی معلم هامون بهمون یاد دادن و الانم بعضی دوستام از معلم هاشون .... خلاصه یاد اون روزها بخیر حسابی و بیشتر یاد این بلاگ و دوستای بلاگمون بخیر.

شب بخیر


در دبیرستان چه باید کرد ؟

سلام 

از این پس اینجا میخوایم مطالبی در این راستا بنویسم که  با بررسی ها و بالا و پایین ها و پرس و جوهایی که انجام داده و می دهدیم.

در دوران دبیرستان خوبه که چه کارهایی کرد یا بهتر اینه که بگم توی یه مدرسه چه اتفاقی بیفته . البته به جز سال آخر (سال چهارم یا همون دوازدهم یا پیش )

که همه متفق القول هستیم که برای کنکور باید گذاشته بشه .

خوشحال میشیم شما هم نظراتتونو به ما بگید اصلا بنویسید و اگه خوب باشه ما با اسم یا بی اسم منتشر می کنیم . تجربیاتتونو بگید . که به نظرتون چی خوبه که 

تو دبیرستان انجام بشه و چه چیزی از دبیرستانتون تو دانشگاه براتون به یادگار مونده . البته خواهشا چیزهای رویایی و ناممکن نگید . 


مثلا از اول دبیرستان تست بزنیم گاج خوبه مثلا ..

یا از دهم و یازدهم آزمون قلم چی بدیم ...

ول بچرخیم ؟

کتاب های درسی را مو به مو هایلات کنیم و امتحانات میانترم و ۱/۴ ترم و ۱/۸ و امثالهم بدیم؟

.......


برای سمپاد

کانالی تحت عنوان سمپاد را حفظ می کنیم  راه افتاده در واکنش به اقدامات ناشایست وزارت آموزش و پرورش! و قصد دارند نامه ای درباره وضعیت سمپاد و تلاش های افراد سودجو با ظاهر خیرخواه به رهبری ارسال نمایند شما هم میتوانید برید و امضا کنید .


با تمام مشکلات ولی هممون سمپاد رو دوست داریم همون چندتا فعالیت محدود و چندتا معلم واقعا سمپاد خاطرات خوشی برامون ساختن . حالا درسته تو مدرسه ما به یمن 

افراد ناآگاه و بی ربط به سمپاد خیلی مدرسه به تباهی کشیده شد اما این به تباهی کشیده شدنم بخشی از همون فرآیند استحاله سمپاد توسط دوستان نادان و یا دشمنان دانا 

بود. اما سمپاد که طی این سالیان ضربات زیادی خورده که حالا مثل یه نخ نازک شد که میخوان قیچیش کنن.

پس امضا کنیم برای مقابله با آموزش تجاری و مدارس سودجو غیرانتفاعی

برای سمپادی بهتر برای برگشت به روزهای اوج

برای اینکه همین سمپاد کنونی هم بودنش از نبودنش بهتره

برای بچه های با استعدادی که نمی تونن برن مدرسه غیرانتفاعی شهریه نجومی بدن

به عشق بعضی معلمامون که شهریه نجومی نگرفتن و با اخلاص اومدن تو سمپاد کار کردن 

برای کسانی که تو سمپاد بهمون درس زندگی آموختن

برای اونایی که علم رو با لذت بهمون یاد دادن ..

و......

.

لینک کانال برای امضا:   سمپاد را حفظ می کنیم

         متن نامه 



نظری از جناب علامت سوال در مطلب پیشین:


سلام

اگر از حالمان پرسیده باشید
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نیست جز دوری تک تکتان که برایم هنوز مثل گذشته عزیزید و بی آنکه چشمتان برچشمم افتاده باشد از دور نظاره گرتانم 
که با شما حلیn آغاز شد و نفس کشید و تا ابد هوای نفسهاتان در راهروهایش خواهد ماند
بگذارید راحت تر بگویم
حلیn نه یک ساختمان است
و نه یکی از مدارس سمپاد شهر تهران
که حلیn خود شمایید
هرکجا که باشید تکه ای از آن را با خود دارید
پس
دلگیر مباشید
که روح طغیان و مطالبه گری هایتان، جنگیدن برای اهدافتان و تکاپو برای آرمان هایتان و برای بهتر شدن، همواره در کالبد حلی n از شما به ارث می ماند
و دوره های بعدی به حق باید میراث دار این روحیه شما باشند که تعریف تیزهوش و نخبه، داشتن همین روحیه هاست
کجا تیزهوشی در کادر جا می گیرد که انتظار در کادر بودن از شما داشته باشیم؟
با این همه،
گاهی مکان کوچکتر وتنگ تر از مکین آن است
و چاره ای نیست جز کمی تحمل و طاقت آوردن شما
تا مسیر تا آنجا که شود صحیح تر پیموده شود
گاهی این چنین است و چاره ای نیست
اگر دوره های بعد راه را آنطور که شما پیمودید نپیمودند و از نظرتان بد و اشتباه بود، بگذارید به پای نگاهشان به زندگی که هرکس زاویه ی دید خودش را دارد
بگذارید آنها حلیn خودشان را داشته باشند و شما حلیn خودتان را!
که جهان برای همه ی نگاه ها باز و گسترده است.
همیشه وقتی بیشتر میبینیدو بیشتر میفهمید، بیشتر هم دغدغه پیدا میکنید، بیشتر هم رنج می کشید
با اینهمه
با همه ی بدی ها وخوبی ها
لجاجت ها و امدن ها و رفتن ها
حلیn خانه ی همه ی حلیn ای هاست
حلیn نه برای اهالی میرداماد و شریعتی می ماند و نه برای آموزش و پرورش
که حلیn در قلب تک تک شما خواهد بود
در چهارگوشه ی دنیا
این را امروز شاید کمتر لمس کنید
اما بگذارید سالهای متمادی عبور کنند تا غبار ازین جمله بیشتر برداشته شود
اینروزها میگذرند مثل روزهای حلیn که گذشت
فقط ای کاش
هرکجای دنیا که بودید
در هر مجموعه ای که نفس کشدید
این روحیه تان را از دست ندهید
که بودنتان را ممکن میکند
و 
بی آن ،نبض زندگی برایتان ساکت می شود
و بعد از آن اسیر این زندگی خاکی خواهید شد.
من نیز در هرجای این دنیا، چه امروز و چه فردا
دل در گرو بودن هایتان دارم
و بی شک 
دلتنگ میشوم برای تک تکتان!

بدرود



عجیب جالب برایم آنکه این وبلاگ خاک گرفته را وقتی بعد از هفته ها باز کردم نظری در آن دیدم که سر ذوق آوردم.

راستش جناب علامت سوال اینکه این وبلاگ را مشاهده کردید در زمانی که حتی ادمین های آن دیگر زیاد به آن سری نمی زنند موجب 

امتنان ماست. اما نمیدانم شاید الان وقت این حرف ها نباشد به رسم مته به خشخاش گذاشتن های این وبلاگ میخواهم بگویم فرمودین سال

 بعدی ها راه دیگری را در پیش گرفته اند . میخواهم بگویم از نظر این بنده حقیر این اتفاق تا حدودی دست آنها نبوده نیست شاید راه دیگری در مقابل آنها وجود ندارد که این راه را در پیش گرفته اند ؟! دوره یک هم اگر کمی سر و گوشش میجنبید از این هم ببینید که در اویل ورود به خصوص سال اول منش دیگری یا حداقل با جلوه های متفاوتی در مدرسه روبه رو شدند اگر چه اینها ادامه نیافت اما شاید در کنه وجودمان فرو رفت حداقل در بعضی .. 

بگذریم .. 

از اینکه نظر گذاشتید متشکر . ای کاش فضای ای بود که دوره اولی ها هم در مدرسه خود سهیم باشند . گرچه وعده هایی از سوی مدیر محترم همواره ترسیم میشد اما .... بگذریم شاید ما هم دیگر باید فراموش کنیم مدرسه ای به نام حلی n داشته ایم چه برسد به اینکه بخواهیم در پیشبرد آن سهیم باشیم..

وای ببخشید بازهم انتقادی شد این وبلاگ اینگونه است هر چه بنویسی به انتقاد می کشد !

خلاصه آنکه در شب سرد زمستانی و درگیر خواندن امتحان ها حداقل مرا که راقم این سطور هستم برای لحظاتی به آن دوران بردید ممنونم.

 بی اقرار اشک در چشمانم حلقه زد .

نظر محبتتان را از صمیم قلب می فشارم:))

چقدردر وبلاگ نوشتن در این دوران وحشتناک شبکه های اجتماعی چون تلگرام و اینستاگرام لذت بخش است !

به امید دیدار

شبانگاه ۲۲ دی ماه ۱۳۹۶

تهران- در همین نزدیکی ها


اینجا کجاست ؟؟

سلام

اینجا چه قدر برایمان خاطره انگیزه .

اینجا نوشته هایی است از اولین و آخرین و تنها دوره مطالبه گر حلی n .  دوره ای که از سر مطالبه گریش از سر آرمان خواهیش و از سر اینکه دوست داشتند حلی n از اولین روز تاسیس در سال ۹۱ پیشرفت کند به سمت یک مدرسه متعالی به سمت یک مدرسه متفاوت حداقل اگر برای آنها نشد برای دوره های بعدی .

اما اینکه این دوره آخرین دوره مطالبه گر بود و مطالبه هایش و فریادهایش و خیرخواهی هایش نه تنها برای مدیران مدرسه مضحک بود بلکه برای دوره های بعدی هم مضحک شد . شاید این ایراد این دوره بود این دوره اگر چه نتایج کنکور خوبی دریافت کرد اما برعکس دوره های بعدی که ناخواسته به آنان القا می شد هیچ گاه قبول نمیکرد که به یک آموزشگاه کنکور آمده که هر روز صبح بیاید درس هایش را گوش بدهد تست هایش را بزند و ظهر خیلی مودب بدون اینکه صدای بلندش کسی را اذیت کند برود زودتر خانه تا تست های خانه را زود انجام دهد . این دوره یعنی نخستین دوره در سر هوای دیگری داشت این دوره به حلی n به چشم یک خانه مینگرسید به چشم یک خانواده . اگر هم خرده ایراداتی همیشه میگرفت از این باب که دوست داشت پرچم حلی n همیشه بالا باشد.. این دوره اما گستاخ بود شاید ... چون مطالبه گر بود چون از ابتدا به کانون نرفته بود... کانونی نبود و کوشا جان نبود که پشتیبانش به او زنگ بزند .. این دوره مطالبه گر بود و  این سایت هم مطالبه گر بود .. شاید به همین خاطر دیگر کسی از حلی  n احوال دوره یک را نپرسید .. حتی یه روز به صرف سلام و احوالپرسی ... شاید حلی n خوشحال است از اینکه از مشتی جوان مطالبه گر که کلشان بوی قورمه سبزی میداد راحت شده است از اینکه دیگر کسی به فکر بوفه و توپ والیبال و اردو خارج از شهر و درون از شهر و نمازخانه و آسفالت حیاط نیست خوشحال است از اینکه آرامشی برقرار است و همه صبح ها می آیند درس میخوانند به بنرهای بلند نتایج کنکور می نگرند و برای خود دغدغه ای مساله ای سوالی و ابهامی جز رسیدن به قلل سال بالایی های درخشیده در کنکور متصور نیستند .. دیگر حتی آن دهمی تازه وارد هم به فکر اینکه حلی n دوست دارد چه شکلی باشد به فکر اینکه علم و دانش چیست به فکر اینکه آیا جز کنکور که بر منکر اهمیتش لعنت مساله مهم دوم وسوم و چهارم هم وجود دارد نیست نمیدانم شاید بیشتر در فکر این است که الگو بخرد بهتر است یا گاج یا خیلی سبز ...

این وبلاگ هر چه که بود پر از خاطره است هنوز از دوستی های دوره یک از معلمانی که هنوز در قلب دوره یک جای گرفته اند با همه شیرینی ها و تلخی هایشان و امید و رویایی هنوز از جنس  مطالبه گری و از جنس دوست داشتن و از جنس  شور و اشتیاق و تکاپو برای حلی n ..............


سه شنبه ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۶

دقایقی اندک گذشته از بامداد

دانلود مستند مرثیه ای برای یک رویا

با لینک زیر می توانید با پرداخت فقط 2000 تومن مستند مرثیه ای برای یک رویا رو دانلود کنید..

اگر ندیدین تا حالا حتما برین دانلود کنین . شاید وصف حال خیلی از روزهای مدرسه ما باشه 

در کل جالبه و با خرید و دیدنش از این کار دانش آموزی حمایت کنین..

دانلود مستند مرثیه ای برای یک رویا از سینما مارکت



افتخارات !

کسب افتخاری دیگر در ظلمات مدارس تهران!!

وقتی همه مدارس بدبخت شده اند همه حلی ها هیچ افتخاری ندارند!! و همه به سربازی میروند.. حلی n وارد می شود..

یک انفجار خبری دیگر توسط دکتر ارسطو!! خبری که مدیران همه مدارس تهران و ایران را به تواضع دربرابر هشت وادار کرده است!!

هتل هشت 2 ستاره شد.


و این انفجار رسانه ای: http://www.helli8school.ir/ModuleDefinitions/NewsArticles/ViewArticle.aspx?ArticleId=420886

به مدیران عزیز پیشنهاد داریم.. یه گوسفندی یا شتری  قربونی کنن. بالاخره مدرسه های دیگه هم دلشون میخواد مثل حلی n قلل موفقیت در زمینه های مختلف آموزشی! مدیریتی ! برنامه ریزی! پژوهشی!فوق برنامه!مالی!فرهنگی! محیط زیستی! و..... باشن یه وقت رشک نبرن بر ما!

بترکه چشم حسود ..

همه تو حلی n هوشمند شدن .... ما عقب افتاده ها رو هم راه بدین تو سلیکون حلی n!!





معلمی شغل انبیاست

بچه که بودم از کنار دیوارهای کهنه بعضی مدرسه ها که عبور میکردم نوشته بود معلمی شغل انبیاست.... خوب نگاه همه ما به این جملات اینطوری استکه

این ها یکسری جملات تکراری که در ایام مختلف سال صرفا جهت تکریم یه گروه از جامعه و غلو در اهمیت اونها گفته میشه مثل..

پزشک فرشته نجات است       یا  چرخ های اقتصاد کشور روی دوش های مهندسان میگردد یا  دانشجو امید آینده کشور است یا کاسب حبیب الله است یا .

یا سمپادی بودن یه حسه! یا همین جمله خودمان یعنی معلمی...

ولی به نظر من جمله آخر میتواند چیزی فراتر از یک شعار باشد .... خود ما هم کم دبیر نداشتیم که در مسیر زندگی ما نقش حیاتی داشته اند... اکثر یا حتی همه آدم های موفق هم همیشه از یه معلم دلسوز یاد می کنن که تاثیری شگرف در اون ها گذاشته است..

از این دست آدم ها هم در سمپاد کم نداشته بلکه به کرات داشته ایم و تجربه کرده ایم که چگونه یه دبیر با عشق و بی توجه نگیم کم توجه به مسائل مالی غوغا میکرده است... و در کمال تعجب به نظر من دلیل موفقیت مدارس علامه حلی هم همین جنس آدم های گمنام و زحمت کش هستن.. مثلا مدرسه ای در شوش که احتمالا پول شهریه عادی رو هم نتونستن کامل بدن.. و معلمای خصوصی در خونشون صف نکشیدن تو کنکور و دیگر زمینه ها نتیجه ای هم سطح مدارس پرادعا تهران میگیره !

و حلی n هم موفقیت هایش را مدیون این جور آدم هاست که ما رو مدیون خودشون کردن.

پس میشه این جملات رو حالا بهتر فهمید...

همون طور که الگو خیلیا معلماشون بودن...

اما .

چه میشود بعضی از آن الگوها دروغ میگویند و تهمت میزنندو..../// برای چه ؟ برای چه مقصودی؟

از آن دروغ ها که در دوران دبستان بچه ها به هم میگویند...

و من نمی توانم باور کنم که انبیا دروغ بگویند...

اما باز هم آن ها برای ما الگو هستند .

زیرا لقمان میفرماید:

ادب از که آموختی از بی ادبان.


بنویسید حلی n بخوانید ناسا!!!

یادش بخیر اون زمانیکه سوم راهنمایی بودم مدرسه های زیادی بودن که سعی داشتن بهترین دانش آموزان را با هر ترفندی برای خودشون 

جذب کن...

مدارس رنگارنگ سلام و انرژی و علامه طباطبایی و امثالهم تا مدارسی با اسامی با مسما مثلا خفن پروران خفن اندیش و....

تو جلسات معارفه و مصاحبه که می رفتی جوری از فعالیت های خودشون تعریف میکردن که بچه های معصوم خیال میکردن اگر بیان این مدرسه هر روز یه اختراع را به جهانیان تقدیم می کنن .....

/

حالا خداروشکر هر جور که بود ما قل خوردیم و اومدیم علامه حلی ...... 

یه جلسه مدرسه گذاشت که همه اولیا گرام و دانش آموزان عزیز تا یه هفته  تو کف اون جلسه بودن ....

مثلا آقای حازم فری پور 


بله آقای فریپور اومده بود و از خاطرات علامه حلی دهه 50 و 60 میگفت و خوب ما جمعیت هم حسابی بهره مند شدیم

اما مساله اونجا جالب شد که معاون مدرسه با کلی آب و تاب فرمودن آقای فریپور رییس گروه فیزیک و دبیر فیزیک حلی n خواهند بود

در اون لحظه ها اشک شوق در چشمان بعضی والدین هم بود که به چشم یک دانشمند به پسرشون نگاه میکردن که شاخ فیل را خواهد شکست..............

تو اون جلسه مدرسه برگه برنامه های دبیرستان حلی یک رو هم عینا کپی کرده بود و داده بود دست ما که برنامه ها پر بود از پژوهش و تحقیق و سمیناهار و کارسوق و امثالهم......

حالا هر چی که بود خودتون بهتر یادتون هست...


خلاصه سال اول همین جوری گذشت  جناب ملچ محمدی هر هفته میومدن و از تلاش های مدامشون برای ساخت 4 سایت کامپیوتر و آزمایشگاه های زیست و شیمی و فیزیک و ... اینها میگفتن ..

.ما هم راضی به این همه آرمان گرایی ایشون نبودیم

اما زمانه گذشت گذشت همه چی عوض شد...... 

دیگه آرمان های بلند مدیر محترم عوض شد...

دیگه برای دوره های بعدی ساخت آزمایشگاه و اینها مهم نبود اینها اهداف پوچ و انحرافی از ذهن مدیران حلی n خارج شد و دوره یک اولین و آخرین دوره ای بود که پاشو توی آزمایشگاه گذاشت ....... 

خداروشکر دوره های بعدی برعکس دوره یک از همون اول توجیح شدن که عزیز من شما اومدی مدرسه علامه حلی اومدی بزنی تو گوش امتحان نهایی و امتحان میان ترم و کنکور مقدس وو ... مدرسه علامه حلی که جای این مسخره بازی ها نیست ووو....  آزمایشگاه نداریم ...به شما چه بچه ؟  اندازه نصف کلاس کامپیوتر داریم .... و... افتخار هم میکنیم .... چون هدف امحتحان نهایی است.....

اگه خدانکرده یه دانش آموز اول دبیرستانی یه ساعت از هفته رو تو آزمایشگاه بگذرونه و خدانکرده زبونم لال نمره امتحان میان ترمش بجای 19/5 بشه 19/25 چه کسی جواب گوی آینده این بچه است......

مثلا بقل دستی بدبخت من که الان افتاده گوشه جوب تو خیابون اگه بجای 18 نمرش میشد 19 الان حداقل بیل گیتس بود و من که شدم 18/5 الان مدیر اینجام!!!

اینجا علامه حلی است اینجا باید امتحان نهایی خوند ..... خدانکرده تفکرات منحرف پژوهش و المپیاد اگه تو مدرسه راه بیوفته چی میشه!!!

اگه نمره امتحان جغرافیا 20 نشه کی جواب منطقه رو میده...1!!!  !!!!

دانش آموز علامه حلی هرچی دست و پا چلفتی تر بهتر .... این که مهم نیست مهم کنکوره.....

اگه نمره نهایی خوب بشه دیگه اشکالی نداره که فیلم های مستهجن  بین بچه ها جابه جا بشه..... 

اگر کسی نمره اش خوبه پس دیگه بهترین پسر دنیاس... حالا فیلم پورنم بفروشه بزا کاسبیشو بکنه.. ایشون خیلی باشخصیته. ماشاالله ! چون نمراتش همه بیسته......


همییییییییییییییییییییییییییننننننننن!! 

شاید ادامه داشته باشد!

سوسک بمب افکن..

ادبیات پژوهی

ادبیات پژوهی یا بلیغ پژوهی؟! مسئله این است!

در قدم اول به نظرم باید استاد ادیب و شخیص و البته به زعم بعضی دانش آموزان خوش صدا مخصوصن برای چرت های ریز و کودکانه رو مورد بررسی قرار بدیم.وقتی دست هاشون رو به ریش های مخلوط سیاه سفید میمالید و با آهن نگاه های ریز می گفتن: اون عقب صدا زیاده مجبور میشم دفعه ی بعد ثبت کنم ؛ و اینکه همه ی ما میدونستیم هیچ وقت این ها ثبت نخواهند شد.از بحث های یهویی کاپشن آبی همیشگی مدرسمون سر کلاس ادبیات سر آرایه ها و قرابت معنایی گرفته تا تست های ادبیات موضوعی که اکثرن هیچ وقت انجام نشد.

هر وقت اسم این استاد به زبون میاد قطعن اولین چیزی که یاد همگان توی حلی n میاد تیپ بارز و جذاب و مداوم تغییرپذیر این مرد دوست داشتنیه.مورد داشتیم چک کردن جوراب هم همیشه عوض میشده والا ما که نمیدونیم.جواب هایی که سر پاسخ های غلطی که ما میدادیم هم جذاب بود. یه لبخند ریز میزد و میگفتن:چی شد؟! ،این که غلطه و جز آن!!!! ادیب بودن این بلیغ انقدر زیاد بود که حتا ماشین بی دهن و سفیدشون هم از حفظ فردوسی میخوند و در خیابان های تهران تخت گاز میرفت.

در نهابت خاطره ای که تو ذهن من خیلی خوب مونده اون شعری بود که مورچه زرد دوره ۱ خوند :))

امیرعلی سلطانی