ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
همه ی ما وقتی برای اولین بار با شوق و ذوق پا در این مدرسه نهادیم چه حال خوشی داشتیم چه برنامه هایی ..... فکر میکردیم آمده ایم کجا فکر میکردیم اینجا با جاهای دیگر متفاوت است فکر میکردیم میاییم اینجا تا علم آموزی کنیم ـ آمده ایم تا با علاقه چیزهای جالبی بخوانیم که دیگر نمیخوانند ... چیزهایی نه لزوما برای کنکور چیزهایی از جنس زیبایی علم چیزهایی از جنس هوش .... چیزهایی که برای آنها باید عشق میزاشتی ...چیزهایی که با عشق و علاقه بدست می آمد نه با معلم خصوصی نه با آزمون های بلم چی و کاج و سرو و مرتاج چیزهایی که اصلا فراتر از این تست بازی های کودکانه ی بلم چی باشد ... چیزهایی از جنس سمپاد ...... همان سمپادی که آن مرد بزرگ را 25 سال پیش پاگیر خود کرد ... همان مردی که از یاران شهید بهشتی بود مردی که روحانی بود و روانشناس تازه از وین دکتری روانشناسی گرفته بود اصلا ربطی به سمپاد نداشت .... اما ... او هم آمد و پول نیاورد بلکه عشق آورد و همان مرد شد بزرگ سمپاد ......
آن روز ها که سمپاد تاسیس شد مملکت زیر موشک دشمن بود جنگ بود و هزار مصیبتش کی فکرش به تیزهوشان میرسید اما اما آن مرد همین سمپاد را در روزگار جنگ درست کرد چون با عشق آمد.....
ما هم که آمدیم سمپاد همین ذهنیت زیبا را داشتیم و با کوله باری از شوق پا در اینجا نهادیم اینجوری:
و با خودمان فکر کردیم فردا پس فردا میشیم این:
ولی خودتان بهتر میدانیم الان بعده دو سال شدیم این :
و اما این نوشته ادامه دارد
.......
............
...................
در نوشته شماره 2 خدمت شما دوستان عرض میکنم چرا ما شدیم این.....
و انشاالله در مقاله ای مفصل میگویم آن مرد که بود که دیگر نیست
.........................................................................................................................
خداحافظ إلى اللقاء goodbye Auf Wiedersehen au revoir Allahaısmarladık
再見 ¡hasta la vista
بدون اغراق(املاش درسته؟)تحت تاثیر قرار گرفتم
عالی بود