علامه حلی n

علامه حلی n

درباره علامه حلی n
علامه حلی n

علامه حلی n

درباره علامه حلی n

حکایت یک بیماری و ویروس مولد آن!

به نام یگانه یزدان پاک

سلام! بر خلاف همیشه مستقیم نروم بر سر اصل مطلب.

گویا جدیدا نوعی ویروس کشف شده است که در بدن میزبان به سمت دستگاه عصبی رفته و با تاثیری عجیباً و قریبا بر مراکز کنترل دستگاه عصبی و علی الخصوص مغز باعث ایجاد آینده نگری بیش از حد بر اساس اتقاقات بالقوه نادر شده و فرد را دچار وهم خطر می کند. گفتم از این تریبون استفاده کنم و هشدار بدهم چرا که ویروس از ما زیاد دور نیست!!!

تاریخ یاری دِه ما خواهد بود. به یاد آورید جلسه اول لجستیک (آماد البته بنا به روایتی واژه فارسی آن است که حتی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز از آیت واژه برای مرکز پشتیبانی خود بهره می برد لکن...) را. صحنه را توصیف می کنم. در سالن. جناب «عباچی» را بالای سِن و ما نیز بر صندلی ها تکیه زده ایم و بسیار از زیبا سازی سالن غرق در شور و شعف ایم. ایشان تقویم اجرایی خود را بر روی پرده تقدیم کردند و ما نیز با دیدن چنین برنامه دقیقی که مراما و انصافا از هیچ فروگذار نکرده بود فریاد های «یا لثارات العباچی» در دل ها سر دادیم. خوش و خرم از این که بالاخره مدرسه مشاور دار شده است پس از پایان آن جلسه حماسی و به یاد ماندنی از سالن خارج شدیم. گذشت و گذشت تا رسیدیم به اولین مثلا اردو که بحمد الله، مدیریت از نتیجه آن بسی رضایت داشت. بالاخره اردو «اَخه. جیزه. خطرناکه شایان». در طی یک عملیات بهانه همیشگی مدیریت که داشت کم کم رختش را بر می بست تا جمع کند برود و سایه منحوسش را از سر ما کم کند، دوباره کارگر افتاد و جمع کثیری از بچه ها با نیامدنشان به اردو وحُسن استفاده(؟!) مدیریت ازآن واژه اردو باری دگر هم ارز اَخ شد. انتقادم به چند گروه آدم است:

نخستین گروه می شود شخص شخیص جناب پور ملک که الحق در برگزار نکردن اردو خود گروه که نه، که یک ارتش اند. بهانه همیشگی هم که به نظرم واقعا دارد روی نِرو( nerv) های ما می رود آن است که «تعداد شرکت کنندگان کم است». الله اکبر! چشم بسته غیب گفتندا. فقط یا مدیریت، مسالةٌ: مقصر نیامدن دانش آموزان آیا بخشی از آن فقط بخشی  از آن حضرت عالی نیستید؟

گروه دوم که آتش بیار هیزم معرکه اند. یعنی دوستان هم کلاسی و هم پایه ای عزیزی که احتمالا پیش خودشان فکر می کنند با نیامدنشان به اردو عجب تحریمی کرده اند مدرسه را. و گروه اول هم که از خدا خواسته، همین ها را عَلَم می کند به عالم که «اآآآآآآآآآآآآآآآی ایها الناس. اگر ما اردو نمی بریم این نیست که ما نمی بریم. بچه ها نیست که خیلی درس خوانند خودشان تمایل ندارند». باز هم جا دارد بگویم الله اکـــــــــــــــــبـــــــــــــــر.

گروه سوم اما گروهی تک نفره است. به این گروه نمی دانم چه بگویم که هر آن چه بگویم گلاب به روی مبارکتان تف سر بالا است. ما از این یکی فی الواقع انتظار بیش از این ها را داشتیم. که بر آورده نکردند. و جدیداً بابی باز کرده اند که«اردو الان بی فایدس». الله اکـــــــــــــــــــبــــــــــــر. نه بابا؟ جان ما؟ بگو جان ما؟ بی فایدس؟ انتظار جناب عالی فایده دار بودن اردو بود، آن هم بعد از این همه التماسی که ما کردیم، آن هم بابت چیزی که هیچ کجا نه منتی می گذارند برای اردو بردن و نه اصلا جنگ روانی پس و پیش اردو دارند؟

نتیجه گیری کنم. ببخشید ببخشید باز هم ببخشید لیکن این ره که شما پیش گرفته اید به تنفر آباد استو تنفر از کارشکنی هایی متوالی. اردو مثالی است فقط. بگذریم از باقی مسایل. نظر مرا بخواهید باید نوک هرم را چسبید که...

وسلام «شاپرک»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد